SSYGLM



خب، دروغ چرا؟ داشتم یک از آلبوم icarus falls رو گوش می‌دادم که به سرم زد الان پاشم بیام اینا وب‌لاگ رو بالاخره باز کنم.

آخ، خواستم یه چیزایی درموردش بگم ولی حالا که فکر می‌کنم اگه برای دوست خیالیم تعریفش کنم به مراتب راحت‌تره، پس هیچ‌چی دیگه :|

چه زود فهمیدم حسادتم بی‎خود بوده :)


خب، من کلن آدم حسودی هستم.

درمورد چیزایی که دوستشون دارم، دست‌ودل‌باز و جنگنده‌ام. یعنی اگه از یه‌چیزی واقعن خوشم بیاد دیگه بی‌خیال شدن برام بی‌معنی می‌شه. اما خب، دراین مورد مهربون‌ترم! اگه دیگران هم اون رو داشته باشن، چه دلیلی برای ناراحتی هست؟ خوشحالم می‌‌شم، البته خب اگه لیاقتش رو داشته باشن و قدر بدونن، وگرنه می‌خوام خفه‌شون کنم.

اما درمورد کسایی که دوستشون دارم، به‌طرز نفرت‌انگیزی حسودم! یعنی اگه یه موقعی مثلن عاشق یکی بشم حتا طاقت ندارم ببینم زیر پست یه نفر دیگه کامنت بذاره، آره. کاری نداریم که یکی از ویژگی‌های بدم اینه که متقابلن این رو وظیفه‌ی خودم نمی‌دونم. زیر پست همه کامنت می‌ذارم!

در نهایت، دلیل شروع این وب‌لاگ حسادت به وبلاگ یکی از دوستام بود، حس می‌‌کردم خیلی داره با وب‌لاگش حال می‌کنه. صرفن خواستم به خودم ثابت کنم هم‌چی چیز خاصی هم نیست. از الان می‌دونم حوصله‌م نمی‌کشه خیلی آپ‌دیتش کنم.

دلیل‌ها هم برام خیلی مهم‌ان البته، پس چه آدرسی شاییسته‌تر از تنها دلیلم؟


قبلن از هرچی لباس مارک بود بدم می‌اومد.

اول قرار نبود برم، اون ثانیه‌های آخر که خاله و شوهرخاله گفتن حالا می‌اومدی، پاشدم. یه بلیز مشکی قدیمی داشتم، فکر کنم دو سالش شده، با یه شلوار کتون مشکی. گفتم بذار اگه می‌خوام ناراحتیم رو بروز بدم هم تو لباسم بروز بدمش نه تو کارام.

ادامه مطلب


باشه، باشه، قبول می‌کنم قرار نیست همیشه موثر باشم، ولی یه شرط داره، تو هم باید قبول کنی همیشه موثری، باش؟
پ.ن. اگه هی این‌جوری بگی، نمی‌دونم، نمی‌دونم اوضاع تا کی این‌طوری می‌مونه. هیچی بی‌خیال، خوشحالم که راستش رو می‌گی، بی‌خیال!

ب.ن. خداییش انتظار بی‌جا بود، خب تو هم تاثیر نداشتی این‌جا وگرنه باید ناراحت می‌شدم دیگه، نه؟


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها